سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یارَبَّ الحُسَینِ ، بِحَقِّ الحُسَینِ ، اشفِ صَدرَالحُسَینِ ، بظُهورِالحُجَّة

گروهی از دانشمندان 5 میمون را در قفسی قرار دادند. در وسط قفس یک نردبان و بالای نردبان موز گذاشتند.

هر زمان که میمونی بالای نردبان می‌رفت دانشمندان بر روی سایر میمون‌ها آب سرد می‌پاشیدند.

پس از مدتی، هر وقت که میمونی بالای نردبان می‌رفت سایرین او را کتک می‌زدند

چون عمل او را باعث ریخته شدن آب سرد بر سرشان می‌پنداشتند.

پس از مدتی دیگر هیچ میمونی علی‌رغم وسوسه‌ای که داشت جرات بالا رفتن از نردبان را به خود نمی‌داد.

دانشمندان تصمیم گرفتند که یکی از میمون‌ها را جایگزین کنند.

 اولین کاری که این میمون جدید انجام داد این بود که بالای نردبان برود که بلافاصله توسط سایرین مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

پس از چندبار کتک خوردن میمون جدید با این که نمی‌دانست چرا اما یاد گرفت که بالای نردبان نرود.

میمون دومی جایگزین گردید و همان اتفاق تکرار شد.

سومین میمون هم جایگزین شد و دوباره همان اتفاق (کتک خوردن) تکرار گردید. به همین ترتیب چهارمین و پنجمین میمون نیز عوض شدند.

آن چیزی که باقی مانده بود گروهی متشکل از 5 میمون بود که با این که هیچ‌گاه آب سردی بر روی آن‌ها پاشیده نشده بود، میمونی را که بالای نردبان می‌رفت کتک می‌زدند.

اگر امکان داشت که از میمون‌ها بپرسند که چرا میمونی که بالای نردبان می‌رود را کتک می‌زنند جواب آن‌ها این بود:

«من نمی‌دانم، این اتفاقی‌ست که اطرافمان می‌افتد»

این جواب به نظر شما آشنا نمی‌آید؟

فرصت ارسال این را برای اطرافیانتان از دست ندهید چون ممکن است این سوال را به ذهن‌شان بیاورد که چرا ما همیشه به کاری که می‌کنیم ادامه می‌دهیم علی‌رغم این که راه دیگری نیز وجود دارد.

 

 

 



برچسب‌ها: روانشناسی
+ تاریخ پنج شنبه 88/4/11ساعت 5:6 عصر نویسنده پارمیدا | نظر